پیوست شود به خستگی جات !

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

پیوست شود به خستگی جات !

فرفره مو در اتوبوس ِ جلویی باشد ،

صبح زود بیدار شده باشی و در کلاس نخوابیده باشی ،

پا درد داشته باشی ،

  ایستگاه اتوبوس آدرس پرور باشد ،

کلا مدرسه را چهار صد بار دورت زده باشند و تو هی گلویت را پاره کنی که اینجاس ،

بعد هیچکی اصلا تحویلت نگرفته باشد ،

هی مثل عروسک کوکی مدام بگی اینجاس ، اینجاس !

و همه بگویند اونجا نیست و آخرش برگشته باشی ، همانجا باشد ؛

همه را چپ چپ نگاه کرده باشی ، بدو بدو رفته باشی سمت اتوبوس ،

نتونی با لهجه ی ِ راننده اتوبوس قانعش کنی ،

 کلی مونگول شده باشی و گیج بازی در آورده باشی ،

خط مغنه ات آمده باشد کنار گونه ات ،

موهایت ژولی پولی شده باشد ، مانتویت چروک باشد ،

کفشت کثیف شده باشد ، شلوارت خاکی ،

حتی خط اتو یشان محو شده باشد و تو جای اینکه مثل همیشه حساس این ها شوی

فکر میکنی که امروز چقدر کم خوابیده ای !

توی این اوضاع یک کرم سبز به بند باز شده ی کفشت چسبیده باشد ،

تو فکر کرده باشی علف است ، با دستت برداشته باشی انداخته باشی اش دوور

بعد ببینی این علف (!) کش و قوس میخورد ،

تازه فهمیده باشی کرم بوده و به شعاع شیش کیلومتر ازش فاصله گرفته باشی

و هی شجاعتت را تحسین کرده باشی که دست به کرم زده ای ،

کسی آن جا ها بگوید این سوال از شاخه های لگاریتم ست ،

هی تمرین کرده باشی که "لگاریتم" اش یادت بماند ،

یک مهر صبح زیست داشته باشی و بعدش فیزیک ،

سه شنبه اش شیمی داشته باشی و حس کنی پوووف ،

چه این دو و سه شنبه ها سخت میگیرند همیشه ،

انقدر مسیر را دوور زده باشی که چشم بسته مسیر را حفظ باشی ،

با خستگی دوباره این همه مسیر را رفتِ و برگشتِ باشی برای فهیمه ،

ببینی خودگردان گم شده باشد ،

نباشد ؛

کلی برای نبودنش ناراحت باشی ،

برگشته باشی و رفته باشی کانون ، کانون هم نباشد ،

دیوانه بشی و کل مسیر را برگردی ،

کلی غصه خورده باشی برای بی احتیاطی ات !

که یکهو پیدایش شود ،

همه چی ردیف باشد و کار ها تمام ،

همین که بیایی استراحت کنی مچل به پر و بالت بپیچد که بیا ماشین بازی ،

بیا منچ بازی ، بیا بریم اتاقم ،

بعدِ کمی بگویند پاشو برویم خانه بچه ،

برای یک مسیر پنج ساعتِ سه ماشین عوض کرده باشی ،

هی از این اتوبوس به آن مینی بوس به آن سواری ،

بعد سرعتش که از 60 کیلومتر بیشتر شد تذکر داده باشی که چه خبر است بابا ،

آرام تر ، هر کی نداند فکر میکند دویست و پنجاه تا  میرود ،

آمده باشی ، خانه آقاجان باشی ، خسته باشی ، نتوانی بخوابی ،

هی حرف بزنی ، هی حرف بزنی برایشان ، آمده باشی خانه ،

همه کامنت ها را خوانده باشی ، خوابت نگیرد ،

هی بنویسی ، هی بنویسی ؛

ملاحظه ی خواننده را هم نفرمایی ، بعدش هم هی خسته باشی  *:)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |